رفتار کردن. عمل کردن: در حالت خردی با مادر خویش چنین معاملت کرده اند، لاجرم در بزرگی نامقبول و نامطبوع اند. (گلستان). که با وی همان معاملت کردند که با دیگران کردند. (سعدی)
رفتار کردن. عمل کردن: در حالت خردی با مادر خویش چنین معاملت کرده اند، لاجرم در بزرگی نامقبول و نامطبوع اند. (گلستان). که با وی همان معاملت کردند که با دیگران کردند. (سعدی)
با کسی در بلندی نبرد کردن. در بلندی با کسی یا چیزی رقابت کردن: و لشکری که بدان با روزگار معادات و با فلک معالات توان کرد... در جهان آواره گشته... (نفثهالمصدور). و رجوع به معالاه شود
با کسی در بلندی نبرد کردن. در بلندی با کسی یا چیزی رقابت کردن: و لشکری که بدان با روزگار معادات و با فلک معالات توان کرد... در جهان آواره گشته... (نفثهالمصدور). و رجوع به معالاه شود
کمک کردن. همراهی کردن. معاضدت کردن. موافقت کردن. یاری کردن. یارمندی کردن: سخت تازه شد و شادکام و بنده را به شراب بازگرفت و خام بودی مساعدت ناکردن. (تاریخ بیهقی ص 161). نیک آوردی که نیامدی و با خواجه به شراب مساعدت کردی. (تاریخ بیهقی ص 161). اگر امیر در این جنگ با ما مساعدت کند... (تاریخ بیهقی). که قضای ایزد تعالی با نصرتهای وی موافقت و مساعدت نکرد. (تاریخ بیهقی ص 176)
کمک کردن. همراهی کردن. معاضدت کردن. موافقت کردن. یاری کردن. یارمندی کردن: سخت تازه شد و شادکام و بنده را به شراب بازگرفت و خام بودی مساعدت ناکردن. (تاریخ بیهقی ص 161). نیک آوردی که نیامدی و با خواجه به شراب مساعدت کردی. (تاریخ بیهقی ص 161). اگر امیر در این جنگ با ما مساعدت کند... (تاریخ بیهقی). که قضای ایزد تعالی با نصرتهای وی موافقت و مساعدت نکرد. (تاریخ بیهقی ص 176)
دیدن. نگریستن. نگاه کردن. نظرنمودن. ملاحظه کردن. معاینه نمودن: شیر تشمر او (شتربه) را مشاهدت کرد. (کلیله و دمنه). بدوباید پیوست و هول و خطر و... او مشاهدت کرد. (کلیله و دمنه). لشکر چون تفاوت حال هر دو طرف مشاهدت کردند از خدمت الیسع دور و نفور شدند. (ترجمه تاریخ یمینی) .... تا آنجا آید و مشاهدت کند که چگونه پادشاه است به لطافت سخن و زلاقت زبان. (مرزبان نامه ص 171)
دیدن. نگریستن. نگاه کردن. نظرنمودن. ملاحظه کردن. معاینه نمودن: شیر تشمر او (شتربه) را مشاهدت کرد. (کلیله و دمنه). بدوباید پیوست و هول و خطر و... او مشاهدت کرد. (کلیله و دمنه). لشکر چون تفاوت حال هر دو طرف مشاهدت کردند از خدمت الیسع دور و نفور شدند. (ترجمه تاریخ یمینی) .... تا آنجا آید و مشاهدت کند که چگونه پادشاه است به لطافت سخن و زلاقت زبان. (مرزبان نامه ص 171)